♥لاله های خونین♥ | صفحه اصلي تماس با ما عناوين مطالب ورود | ||
|
( خاطرات رو حانی پاسدا و جانباز عباسعلی زارعی)بعد از عملیات فاو ما چهار نفر قبضه ی خمپاره ی 81 داشتیم که دم غروب بود کنار سنگر نشسته بودیم . تصمیم بر این شدیک نفر برود داخل سنگر چایی درست کند . که نگاه سه نفر به من بود که من بروم و چای درست کنم .تا رفتم داخل سنگر کبریت زدم چراغ را روشن کنم خمپاره سود کشید و سه نفر به شهادت رسیدند ومن در عالم بی کسی تنها ماندم. ای مسولین خداوند شهدا را گلچین می کند بیاید تا دست در دست هم بدهیم و راهشان را ادامه دهیم ( شهادت کار هر کسی نیست دل می خواهدوعشق )
نظرات شما عزیزان: [ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 11:51 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
|
|